واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
از پی |
به دنبال |
کریم |
بخشنده |
که |
چه کسی |
ننوازی |
محبت نکنی |
غمخوارگان |
رنج دیدگان |
بیم |
ترس، خوف |
چاره |
تدبیر، راه حل |
مونس |
همدم، یار |
سرشار |
لبریز، پر، لبالب |
لطيف |
زیبا، نرم |
عجیب |
شگفت آور، غریب |
تماشاگه |
محل تماشا و گردش |
درنگ |
توقف، سکون |
مقایسه کنیم |
بسنجیم |
سر به فلک کشیده |
بسیار، بلند، مرتفع |
تأمل |
اندیشه، درنگ |
عالمان |
دانایان |
کردار |
عمل، رفتار |
گوارا |
مطبوع، دلچسب |
نگاشته |
نوشته |
آفرینش |
خلقت، به وجود آوردن |
شکننده |
ظریف و نازک |
توصیف |
وصف کردن |
می تنند (تار می تنند) |
می بافند |
سرزده |
بی خبر |
رنگ رنگ |
دارای رنگ های مختلف |
رفته رفته |
آرام آرام |
بیدبُن |
درخت بید |
بُن |
بوته، ریشه، درخت |
از هم گسیخت |
از هم جدا شد |
گسیخت |
پاره شد، جدا شد |
بستان |
باغ |
دهقان |
کشاورزی، باغبان |
کوته |
مخفف کوتاه |
تاک |
درخت انگور، مو |
برگ نو |
برگ و جوانه ی تازه |
کهن |
قدیم، گذشته |
گل بوته |
بوته ی گل |
نغمه خوان |
آواز خوان |
باز |
دوباره |
آشیان |
لانه، خانه |
بیچارگان |
درماندگان، عاجزان |
هستی |
وجود، آفرینش، جهان خلقت |
||
خاک |
در این بیت به معنی انسان |
||
قبله |
جهتی که ما نماز می خوانیم |
||
تماشاخانه |
جایی که در آن، چیزی به نمایش گذاشته شود. |
||
شگفتی ها |
عجایب، پدیده های عجیب |
||
پدیده |
چیز تازه به وجود آمده، نوظهور |
||
موضوع |
مطلب، چیزی که درباره ی آن گفت و گو می کنند |
||
سنگلاخ |
زمینی که در آن، سنگ فراوان باشد. |
||
سردر می آورند |
می رویند و رشد می کنند |
||
هیس |
ساکت! ، این واژه، یک شبه جمله است و در شمارش جمله، یک جمله به حساب می آید. |
||
تالاب |
جایی که آب در آن جمع شود و بماند، آبگیر، برکه |
||
مخملی |
از جنس مخمل، نرم و ملایم |
||
نارون |
درختی برگ ریز که در همه جا پراکنده و از جمله درختان جنگلی نقاط معتدل است. |
||
شاخساران |
درختان انبوه و پرشاخ و برگ |
||
بوته |
گیاهی که بلند نباشد و به زمین نزدیک باشد |